جدول جو
جدول جو

معنی خربزه زار - جستجوی لغت در جدول جو

خربزه زار
زمینی که در آن خربزه می کارند، جالیز
تصویری از خربزه زار
تصویر خربزه زار
فرهنگ فارسی عمید
خربزه زار
(خَ بُ زَ / زِ)
فالیز خربزه و خیار و جز آن. (ناظم الاطباء). کشت زار حاوی خربزه. مبطخه. (یادداشت بخط مؤلف) :
قاضی که به رشوت بخورد پنج خیار
ثابت کند از بهر تو صد خربزه زار.
سعدی (گلستان)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از سبزه زار
تصویر سبزه زار
زمین سبز و خرم، زمینی که گیاه فراوان در آن روییده باشد، علفزار، چمنزار
چراگاه، جای چریدن حیوانات علف خوار، علفزار، مرتع، چرازار، چرام، مسارح، چراجای، چرامین، چراخوٰار، چراخور
فرهنگ فارسی عمید
(سَ زَ / زِ)
کشت زار. چمن زار. آنجا که سبزه روئیده باشد. سبزه علفزار. آنجا که سبزه و گیاه سبز نورسته بسیار بود:
چون کاهلان سبزه گردون فرومیای
کاین سبزه زار گرچه شکفته ست بی بر است.
اثیرالدین اخسیکتی.
هر کجا شمشیر گندناپیکر او در سبزه زار سرهای خصمان ملک بچرا آمده است از شاخ زعفران گل ارغوان دمیده. (سندبادنامه ص 15). حضیض او بنزهت و رفعت بر گلزار اختران و سبزه زار آسمان راجح آمدی. (سندبادنامه ص 120).
خوش بود یاری و یاری در کنار سبزه زاری
مهربانان روی درهم وز حسودان برکناری.
سعدی (خواتیم).
، شریر. بدخو. گنه کار. فاسق و فاجر. (استینگاس)
لغت نامه دهخدا
تصویری از سبزه زار
تصویر سبزه زار
علفزار چمن زار
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از سبزه زار
تصویر سبزه زار
علفزار
فرهنگ فارسی معین
چمن، چمن زار
متضاد: خشک زار، کویر، علفزار، مرغزار، جوله زار
متضاد: خشک زار، کویر، گل گشت، روضه
فرهنگ واژه مترادف متضاد
درخت برش داده و زخمی شده به وسیله ی تبر که خشک شده باشد
فرهنگ گویش مازندرانی
از توابع دهستان کلاردشت چالوس
فرهنگ گویش مازندرانی
نشای خربزه، بوته ی خربزه
فرهنگ گویش مازندرانی
جالیز، باف صیفی کاری
فرهنگ گویش مازندرانی